به نام خدا
با زبان عامیانه می خواهم صحبت کنم. بسیاری از ماها گرفتار نگرانی های بیخود هستیم. نگرانی هایی که موجودیت خارجی ندارند و فقط و فقط ساخته و پرداخته ی ذهن ما هستند. نگرانی وقتی به سراغ ما می آید که به جای اینکه به این همه نعمت دوروبر خودمان تمرکز کنیم بر اندک نداشته های خود تمرکز می کنیم. یعنی فقط بر کمبودهای که انگشت شمار هستند تمرکز می کنیم. ما هم عادت کرده ایم که بر نداشته ها تمرکز کنیم وگرنه این همه نعمت و برکت در اطراف ما می تواند لحظه به لحظه باعث شادمانی ما شود.
یادآوری آنچه داریم به جای تمرکز بر کمبودهای که انگشت شمار هستند یکی از مهمترین راههای رهایی از نگرانی است.
در ثانی اکثر نگرانی های ما به علت احساس مسئولیت بیش از توان ما می باشد. می خواهیم در هر موردی نظر بدهیم و نظر ما را هم بپذیرند و حتی نه نگویند. می خواهیم همه به ما گوش دهند و آن را آویزه گوش قرار دهند در حالیکه هیچ کس را ما نیافریده ایم که اینگونه توقعی داشته باشیم. ما هم آفریده خدا هستیم با توان محدود و باید پای خود را به اندازه گلیم خویش دراز کنیم.
عزیزان! نگرانی واقعیت خارجی ندارد و وقتی ذهن ما از داشته خالی می شود نداشته ها جای آنها را گرفته و ما را نگران می کنند. وقتی که سلامت جسمی داریم وقتی می توانیم حرف بزنیم وقتی کارمند یک اداره ای هستیم همه ی اینها نعمت و برکت هستند و ما اینها را به عنوان نعمت و برکت حساب نمی کنیم لذا آنها را یادآوری نمی کنیم تا شادمان شویم. آیا می دانید روزی کارمند یکی از همین ادارت شدن، آرزوی محال ما بود و حالا که به آن رسیده ایم آن را فراموش کرده ایم و از لذت لحظه به لحظه آن استفاده نمی کنیم و کمبودها می آیند و در ذهن ما قرار می گیرند و ما را پریشان می کنند و نگرانی به بار می آورند.
چون جهان تحت اراده قدرت لایزال الهی کنترل می شود دلیلی ندارد ما نگران باشیم مگر ما چقدر قدرت داریم که نگرانی ما بتواند مسیری را تغییر دهد. بله عمل کردن به وظیفه چیز دیگری است.
ما فقط به وظیفه عمل کنیم و هرچه در جهان رخ می دهد به خدا واگذار کنیم و شادمانی و نشاط خود را که مربوط به حس خدایی ماست از دست ندهیم.